نور رخ تو قمر ندارد

شاعر : سنايي غزنوي

شيريني تو شکر نداردنور رخ تو قمر ندارد
کز خوبي او خبر نداردخوش باد عشق خوبرويي
والله که چو تو دگر ندارددارنده‌ي شرق و غرب سلطان
چون تو به سزا پسر نداردرضوان بهشت حق يقينم
باغي باشد که در نداردخوبي که بدو رسيد بتوان
پس چون کند آنکه زر نداردبا زر بزيد به کام عاشق
چون شخص بود که سر نداردبي وصل تو بود عاشقانت
کاين خوبي دير بر نداردرو خوبي کن چنانکه خوبي
نزد تو بسي خطر نداردهر چند نصيحت سنايي